من یک پسردایی تیزبینی دارم که سالها پیش عکس بالایی را که میدیدیم به من گفت که "عجب مردم وحشی بودیم ما". من از او پرسیدم چرا و او توضیح داد که "ببین چگونه عده زیادی آدم بالغ جمع شده اند تا فلک کردن یک کودک را تماشا کنند!" آزار رساندن که حتما نارواست اما اینکه انسانهایی رنج و "محنت دیگران" را با طیب خاطر و در بهترین تفسیر به امید اجرای عدالت نظاره کنند دور از "آدمیت" است و نکته سخن پسردایی هم همین بود که از نظر من دور مانده بود. داستان اعدام اخیر اخلالگران ارزی و پخش آن گزارش تهوعآور در تلویزیون هم همین است. در مورد این فردی که اعدام شده، شک و شبهه بسیار است و کسی نفهمید که دقیقا جرم او چه بوده و مهمتر از آن اگر جرمی کرده این چه جرمی بوده که مجازات اعدام داشته؟! اما بدتر از همه نمایش پرده آخر بود که متهمین "مقتول" را پیش دوربین آوردند و آخرین لحظات حیاتشان را ثبت و ضبط کردند و به خلایق نشان دادند؛ که چه بشود؟ نمیدانم. اما روشن است که این دستگاه [بی]دادگستری و آن بیتالاحزان صداوسیما با این اقداماتشان، به قول آن میر شریف "دل همه ما را سیاه میکنند" و دور باد که مخاطبین و مردم ما راضی باشند که کسانی این چنین غریبانه ولو هر جرمی که مرتکب شده باشند جان بدهند.۱۳۹۷/۰۸/۲۳
درباره اعدام اخلال گران ارزی و تشکیل شورای فقهی بانک مرکزی!
من یک پسردایی تیزبینی دارم که سالها پیش عکس بالایی را که میدیدیم به من گفت که "عجب مردم وحشی بودیم ما". من از او پرسیدم چرا و او توضیح داد که "ببین چگونه عده زیادی آدم بالغ جمع شده اند تا فلک کردن یک کودک را تماشا کنند!" آزار رساندن که حتما نارواست اما اینکه انسانهایی رنج و "محنت دیگران" را با طیب خاطر و در بهترین تفسیر به امید اجرای عدالت نظاره کنند دور از "آدمیت" است و نکته سخن پسردایی هم همین بود که از نظر من دور مانده بود. داستان اعدام اخیر اخلالگران ارزی و پخش آن گزارش تهوعآور در تلویزیون هم همین است. در مورد این فردی که اعدام شده، شک و شبهه بسیار است و کسی نفهمید که دقیقا جرم او چه بوده و مهمتر از آن اگر جرمی کرده این چه جرمی بوده که مجازات اعدام داشته؟! اما بدتر از همه نمایش پرده آخر بود که متهمین "مقتول" را پیش دوربین آوردند و آخرین لحظات حیاتشان را ثبت و ضبط کردند و به خلایق نشان دادند؛ که چه بشود؟ نمیدانم. اما روشن است که این دستگاه [بی]دادگستری و آن بیتالاحزان صداوسیما با این اقداماتشان، به قول آن میر شریف "دل همه ما را سیاه میکنند" و دور باد که مخاطبین و مردم ما راضی باشند که کسانی این چنین غریبانه ولو هر جرمی که مرتکب شده باشند جان بدهند.۱۳۹۷/۰۴/۲۷
مصرف انرژی ایرانی ها کمتر از متوسط جهانی است؟!
![]() |
| اینوگرافیک منتشرشده توسط اعتمادآنلاین |
III. برای تبدیل واحد و مشاهده نمونه آمار ارائه شده در IEA به اینجا و اینجا نگاه کنید.
۱۳۹۷/۰۴/۲۵
یادآوری از جنبش ملی شدن صنعت نفت
۱۳۹۷/۰۴/۱۷
در باب حکومت و ایمان جامعه
The care of souls cannot belong to the civil magistrate, because his power consists only in outward force; but true and saving religion consists in the inward persuasion of the mind, without which nothing can be acceptable to God. And such is the nature of the understanding, that it cannot be compelled to the belief of anything by outward force… And, upon this ground, I affirm that the magistrate’s power extends not to the establishing of any articles of faith, or forms of worship, by the force of his laws. For laws are of no force at all without penalties, and penalties in this case are absolutely impertinent, because they are not proper to convince the mind. Neither the profession of any articles of faith, nor the conformity to any outward form of worship (as has been already said), can be available to the salvation of souls, unless the truth of the one and the acceptableness of the other unto God be thoroughly believed by those that so profess and practice. But penalties are no way capable to produce such belief. It is only light and evidence that can work a change in men’s opinions; which light can in no manner proceed from corporal sufferings, or any other outward penalties.
John Locke, "A Letter concerning Toleration" (1689)
مراقبت از نفس نمی تواند برعهده حاکم عرفی باشد، زیرا که قدرت او صرفاً شامل نیروهای بیرونی است در حالی که مذهب واقعی و رهایی بخش عبارت است از اقناع درونی ذهن که بدون آن هیچ چیزی نزد خدا پذیرفته نخواهد بود. و این چنین است طبیعتِ ادراک که نمیتوان با استفاده از نیرویی بیرونی[غیر از اقناع انفسی ذهن] آن را مجبور کرد که به چیزی باور پیدا کند....و بر همین اساس، قاطعانه می گویم که قدرت حاکم نمیتواند تا حدّ دایر کردن هر نوع دین یا شکلی از پرستش بوسیله اعمال قانون تسری باید. چه آن که هر نوع قانونی بدون در نظر گرفتن مجازات قدرتی ندارد و مجازات در این امر کاملا بی ربط است، زیرا کیفر حقوقی برای متقاعد کردن عقل مناسب نیست. اقرار به هر نوع دینی یا پیروی کردن از اشکال مختلف مناسک عبادی نمی تواند برای نجات روح سودمند باشد مگر آن که فرد به حقیقت ایمان ابراز شده و پذیرش اعمال عبادی اش در برابر خدا باور راستین داشته باشد. اما مجازات و کیفر هرگز توانایی به وجود آوردن چنین باوری را ندارند. تنها استعداد ذهنی و شواهد هستند که می توانند تغییری را در عقاید انسان ایجاد کنند؛ استعدادی که به هیچ وجه نمیتواند ناشی از کیفرهای جسمی یا هر نوع دیگری از مجازات های بیرونی باشد.
جان لاک ، "نامه ای در باب مدارا" (1689)
[ترجمه از خودم است]
۱۳۹۷/۰۳/۱۰
معرفی کتاب: "تاوان اصلاحات"


